من اومدم با دندونم
رادین داره یه دندون قند میخوره از قندون فرشته ای مهربون آورده براش یه دندون سلام پسرم بالاخره انتظار سر اومد و مروارید گرانبهای گل پسر خود نمایی کرد. مامانی دو روز بود که خیلی بی حال و بی تاب بودی هیچی نمیخوردی و هر چی میخوردی یک ساعت بعد حالت بهم میخورد که دوباره ترسیدم گفتم نکنه دوباره بچه ام مریض شده تا اینکه دیروز جمعه 23 فروردین ماه دیدم که یه چیزی مثل شیشه خیلی کوچولو رو لثه ی گل پسرمه وقتی اروم دست کشیدم دیدم تیزه که یهو جیغ زدمو گفتم وای دندونش در او مد ولی پسرم خیلی عذاب میکشی انقدر تو این دو سه روز لاغر شدی که دور چشمات گود شده و پوشکت خیلی برات بزرگ شده ...
نویسنده :
مامان بهناز
16:28